خورشید رفته است ولی ساحل افق می سوزد از شراره ی نارنجیش هنوز وز شعله های سرخ شفق ، نقش یک نبرد تابیده روی آینه ی آسمان هنوز گرد
??خورشید رفته است ولی ساحل افق می سوزد از شراره ی نارنجیش هنوز
وز شعله های سرخ شفق ، نقش یک نبرد تابیده روی آینه ی آسمان هنوز
گرد غروب ریخته در پهن دشت رزم پایان گرفته جنبش خونین کار زار
آنجا که برق نیزه وفریاد حمله بود پیچیده بانگ شیهه ی اسبان بی سوار
پایان گرفته رزم وبه هر گوشه وکنار غلطیده روی بستر خون پیکری شهید
خاموش مانده صحنه وگویی زکشتگان خیزد هنوز نغمه ی پیروزی وامید
این دشت غم گرفته که بنشسته سوگوار امروز بوده پهنه ی آن جاودانه رزم
اینک دوسوی صحنه ، دو هنگامه دیدنیست یکسولهیب آتش ویکسو غریو بزم
این دشت خون گرفته که آرام خفته است امروز بوده شاهد رزم دلاوران
این دشت دیده است یکی صحنه ی شگفت این دشت دیده است یکی رزم بی امان
این دشت دیده است که مردان راه حق چون کوه دربرابر دشمن ستاده اند
این دشت دیده است که پروردگان دین جان برسر شرافت ومردی نهاده اند
این دشت دیده است که هفتاد تن غیور بگذشته اند از سر وسامان زندگی
بگذشته اند از سروسامان که بگسلند از پای خلق رشته ی زنجیر بندگی
امروز زیر شعله ی خورشید نیمروز بر پاشده است رایت بشکوه انقلاب
بالیده است قامت آزادگی وعشق تابرفراز معبد زرین آفتاب
ازپرتو جهنده ی شمشیرهای تیز خورشیدها دمیده به هنگام کار زار
بانگ حماسه های دلیران راه خق رفته ست تاکرانه ی آفاق روزگار
خورشید رفته است وبپایان رسیده رزم اما نبرد باطل وحق مانده ناتمام
وین صحنه ی شگفت بگوش جهانیان تاروز رستخیز صلا میدهد ((قیام))
*-به نقل ازگلستان حسین -صص 130-131 -انتشارات آشنا - چاپخانه نسرین -رمضان 1389 هجری قمری-گرداورنده رضا رضا نور گیلانی رود سری -سروده.م.آزرم --
?
خورشید رفته است ولی ساحل افق می سوزد از شراره ی نارنجیش هنوز وز شعله های سرخ شفق ، نقش یک نبرد تابیده روی آینه ی آسمان هنوز گرد
خورشید رفته است ولی ساحل افق می سوزد از شراره ی نارنجیش هنوز
وز شعله های سرخ شفق ، نقش یک نبرد تابیده روی آینه ی آسمان هنوز
گرد غروب ریخته در پهن دشت رزم پایان گرفته جنبش خونین کار زار
آنجا که برق نیزه وفریاد حمله بود پیچیده بانگ شیهه ی اسبان بی سوار
پایان گرفته رزم وبه هر گوشه وکنار غلطیده روی بستر خون پیکری شهید
خاموش مانده صحنه وگویی زکشتگان خیزد هنوز نغمه ی پیروزی وامید
این دشت غم گرفته که بنشسته سوگوار امروز بوده پهنه ی آن جاودانه رزم
اینک دوسوی صحنه ، دو هنگامه دیدنیست یکسولهیب آتش ویکسو غریو بزم
این دشت خون گرفته که آرام خفته است امروز بوده شاهد رزم دلاوران
این دشت دیده است یکی صحنه ی شگفت این دشت دیده است یکی رزم بی امان
این دشت دیده است که مردان راه حق چون کوه دربرابر دشمن ستاده اند
این دشت دیده است که پروردگان دین جان برسر شرافت ومردی نهاده اند
این دشت دیده است که هفتاد تن غیور بگذشته اند از سر وسامان زندگی
بگذشته اند از سروسامان که بگسلند از پای خلق رشته ی زنجیر بندگی
امروز زیر شعله ی خورشید نیمروز بر پاشده است رایت بشکوه انقلاب
بالیده است قامت آزادگی وعشق تابرفراز معبد زرین آفتاب
ازپرتو جهنده ی شمشیرهای تیز خورشیدها دمیده به هنگام کار زار
بانگ حماسه های دلیران راه خق رفته ست تاکرانه ی آفاق روزگار
خورشید رفته است وبپایان رسیده رزم اما نبرد باطل وحق مانده ناتمام
وین صحنه ی شگفت بگوش جهانیان تاروز رستخیز صلا میدهد ((قیام))
*-به نقل ازگلستان حسین -صص 130-131 -انتشارات آشنا - چاپخانه نسرین -رمضان 1389 هجری قمری-گرداورنده رضا رضا نور گیلانی رود سری -سروده.م.آزرم -----
?
روستای کوچ نهارجان یا کوچ خراشاد-شهرستان بیرجند
معرفی روستای کوچ نهارجان یا کوچ خراشاد ( کوچ نوفرست )
فهرست مندرجات1 - شغل مردم روستا-محصولات
شغل مردم روستا-محصولات[ویرایش]شغل اصلی مردم روستای کوچ از ایام قدیم کشاورزی ودامداری وقالیبافی وسبد بافی ونجاری وبعضی صنایع دستی وبافندگی چون جاجیم بافی-کرباس بافی -قالیچه بافی وسبد بافی وامثالهم بوده است.در کار کشاورزی بیشتر محصولاتی چون : گندم وجو وسیب زمینی -عدس -نخود -سیر وپیاز وشنبلیله -شوید -لوبیا قرمز واز این قبیل بوده است ومحصولات مهم سردرختی این روستا عبارت بوده است از : انگور سیاه و انگور حسینی - سیب درختی وبه وگردو وتوت وکمی هم شاه توت -زرد آلو وآلبابالو وگوجه ی درختی وسنجد وانار وانجیروکشته توت یا همان توت خشک وبادام وبادمک کوهی که به دک معروف استمهمترین محصول سردرختی کوچ گردو بوده است که بانام جوز از آن یاد می شود .شلغم وزردک محلی وچغندر هم از دیگر محصولات این روستا بوده است ودر کنار آن مقداری هم سبزی از قبیل : نعنا -بادام تره -کوجه فرنگی -تره -سلمه .تره سیروچند نوع سبزی خوردن بوده است .زعفران هم از محصولاتی بوده است که در بهار وتابستان احتیاج به آب نداشته است وتنها در اوایل مهر ماه به آن آب می داده اند .هوای این روستا بسیار مطیوع وییلاقی بوده است .بطوری که در بعضی از سالهادراول مهرماه آب کاملا یخ می بسته است .سوخت مردم این روستا در گذشته هیزم صحرا وکنده ی درختان بوده است ودر پنجاه ساله ی اخیرهم در کنار چوب وهیزم ازنفت هم استفاده می کرده اند اما در زمستان کرسی هارا حتما با زغال چوب وآتش کنده گرم نگه می داشته اند چند سالی است که برق به این روست آمده است وحلا هم در زمستان از بخاری برقی ودر تابستان ازیخچال هم استفاده می شود وجاده ی این روستا به بیرجند هم از مسیر کوچ ملک آباد -خراشاد -به بیرجند اسفالت گردیده است تا بیست سال قبل این روست از خود مینی بوس داشت .اما همین که جمعیت کم شد مینی بوس هم خط روستا به بیرجند را تعطیل نمود وبه روستای مود وحاجی آباد ونوکند رفت تا به شهر بیرجند ومود وحاجی آباد ونوکند سرویس رفت وبرگشت داشته باشد ومردم چند سالی با اتوبوس خراشاد به بیرجند می رفتند اما چند سال است که اتوبوس خراشاد هم به علت کمبود جمعیت منطقه وازدیاد ماشینهای سواری شخصی تعطیل گردیده است وحا لامردم برای رفت وآمد از ماشین شخصی ویا تاکسی تلفنی استفاده می کنند. .در کار گله وگوسفند داری هم در گذشته این مردم استاد بوده اند وانواع گوسفند ومیش وبز وبزغاله وبره را وگاو گوساله را پرورش میداده اند واز شیر آنها انواع محصول خوراکی چون -ماست .دوغ وقروت که حاصل جوشاندن دوغ است ونیز کره ی محلی وروغن زرد بدست می آورده اند.در زمستان هم که کار کشاورزی کمتر می شده است اکثر مردان به کار سبد بافی وتختک برنج ریزی وشولگ قروت دان وسبد شلغم شویی وگاو سبد یا گوسبد وکالک بز وکرتی وسبدفنجان دان وسبددوک ریسی وامثال آن وحتی زنبر بافی می پرداخته اند وزنان هم به کار قالیبافی یا دوک ریسی وریشتن پشم وپنبه وتهیه نخ برای قالین ویا تون کرباس بافی مشغول بوده اند .علاوه براین دراین روستا ملاهای بزرگی بوده اند که تعدای از این ملاها بنامهای : ملاهاشم- آخوند میرمحمد- آخوند زین العابدین- آخوند میر هاشم -آخوند ملامصیب -آخوند ملامحمد حسن -آخوند ملامحمد علی _آخوند ملا محمد بخش الله - آخوند ملامحمد حسین -آخوندمیر علی -آخوند ملاغلام حسین-آخوند ملا حسن صالح -نامیده می شده اند -ملاکربلایی حاج علی -کربلایی حاج غلامحسین -کربلایی علی افروز (از مداحان معروف واز دراویش سرشناس منطقه) -بوده است-از میان معلمان این روستا می توان ازافراد ذیل نام برد :دکتر محمد رضا بهنیا فرزند مرحوم محمد بهنیا - که بهنیا خود اولین کارمند این روستا در اداره ی ثبت اسناد وبعدا داگاه شهر بیرجند بوده است -ودکتر بهنیا با نوشتن کتاب معروف بیرجند نگین کویر را همه بخوبی می شناسندبعد از بهنیا معلمان ودبیران عباتند از :مرحوم محمدابراهیم عسکری-مرحوم محمد حسین حبیب نیا (دبیر شیمی ) محمد حسن اسایش (دبیر آدبیات وهمکار برنامه ی فرهنگ مردم رادیو سراسری ایران)-محمد علی کوچی -مرحوم غلامحسین کوچی -محمد کوچی -محمد علی صبوری محمد کوچی -علی کوچی فاطمه کوچی -صدیقه افروز-مرحوم محمد رضا افروز -زین العابدین کوچی -حسن رضا آزادگان(معاون اجرایی دبیرستان نمونه پسران ) وتعدادی دیگر که اکنون نام آنها در خاطرم نیست -از میان کارمندان بانک بایداز افراد ذیل نام برد :حمید آقا بهنیا که خود معاون چندین بانک معروف ایران از جمله بانک تهران سابق(ملت فعلی)-بانک فرهنگیان -بانک ملت درتهران ومشهد در قبل وبعد از انقلاب بوده است واکنون به افتحار باز نشستگی نایل آمده است .محمدرضا سورگی -حسین کوچی محمد کوچی-علی کوچی-مهدی الهامیان .اماازمیان کارمندان پست در راس همه باید از ذبیح الله فتاحیان نام بر دکه سالهاست به افتخار باز نشسگی نایل آمده است وهم اکنون در کار کشاورزی دستی دارد --اقای محمد سامانی -محمد علی معنوی پور وعلی علی آبادی -هادی کوچی فرزند محمدعلی آزادگان هم از دیگر کارمندان اداره ی پست بیرجند از این روستا بوده وهستند .ازمیان کارمندان ارتش ونیروی انتظامی وراهنمایی ورانندگی هم باید از افراد ذیل نام برد :اسحاق یادگار کارمند ژاندارمری که به رحمت خدا رفته است -علیرضا الهامیان -محمد رضا معنوی پور هردو ازنیروهای زبده ی نیروی انتظامی -آقای ...صبوری از نیروهای ویژه نیروی انتظامی ومحمدعلی کوچی از افسران زبده ونیک نام رانندگی وراهنمایی ونیز مرحوم سید محمد رضوی که چهل سال است به رحمت ایزدی رفته از اولین نیروهای ژاندارمری بوده است از سرهنگ موسی محقق وبرادش علی کوچی نیز باید به عنوان بچه های انقلاب وکمیته انقلاب نام برد که بتازگی باز نشست گردیده است .ازمیان کارمندان بهداری بایداز مسلم افروز وخواهرشان ونیز یاسین کوچی وفاطمه کوچی وزهراکوچی وتعدادی دیگرنامبرد .ازمیان اینها باید از دودختر محمد علی حسن زاده مفرد نام برد که یکی متخصص زنان ودیگری دکتر داروسازمی باشد وبه خدمت مشغول است .هم چنین از خانم فتاحیان باید به عنوان یک پرستار موفق در بیمارستانهای بیرجند نام برد در کناراینها چندین نفر در فرودگاه های کشور وچندین نفر هم در دانشگاه پزشکی وتعدادی هم در کویرتایر وکارخانجات دیگر ونیز نمایندگی روزنامه هاوقرارگاه محمد رسول الله ونیز مرزبانی مشغول بکارند که به علت نداشتن حضور ذهن از نامبردن آنها خودداری می شود.
مناجات سحریا شوخوانی در روستای کوچ نهارجان -قسمت اول ودوم :---در روستای کوچ نهارجان بیرجندوبسیاری ازروستاهای دیگراین شهرستان رسمی زیبا به نام شوخوانی(شب خوانی)که درواقع یک نوع مناجات باخدابوده است.مرسوم بوده وهنوزهم اجرا میشودوبه شرح ذیل است که برای مخاطبان وکاربران جهان بیان میگرددویکی از رسوم زیبای ماه رمضان است.هنگام سحرکه می شوداز قدیم مردم ده باصدای خروس خانه بیدارمیشده اند وچون پاس دوم را خروس می خوانده است می فهمیده اند که حالاوقت سحر خوانی یا شوخوانی یا همان مناجات سحرماه رمضان است وناگفته نماندکه علاوه بر صدای خروس ازروی مکان ستاره های آسمان مثلا دب اکبرکه به هفت دختران هم معروف است ویاا زروی جایگاه سه استارکه همان سه ستاره روشن درآسمان است پی به وقت سحر می برده اند و یا ازروی مکان ستاره ی دیگری که به ستاره سحری در نزد مردم روستامعروف است پی می برده اند که حالا وقت اذان صبح است زیرا تاحدود 50سال پیش اصلا ساعتی در روستا وجود نداشته که باساعت بیدارشوند وبه وقت سحر یا اذان صبح پی ببرند.خلاصه چون با صدای خروس بیدارمی شده اند ویا با دیدن ستاره به وقت سحرپی میبرده اند سه یاچهارنفرکه ازآواز وصدای خوبی هم بر خورداربوده اندبه پشت بام خانه ها می رفته اند ویک نفرهم که همسایه ی مسجد بوده است بربالای بام مسجدمی رفته است وهر کدام از این شوخوانان یا شب خوانان تعدادی از اشعاری راکه ذیلا درج میگردد می خوانده اند وبه عبارتی باخدا مناجات می کرده اندتاباشنیدن صدای مناجات یاهمان شوخوانی یاشب خوانی مردم روستا بیدارشوند وسحری بخورندوآماده برای نماز صبح وگرفتن روزه بشوندواما اشعاری که می خوانده اند به ترتیب ذیل شروع میشده است که در چندقسمت به سمع ونظر خوانندگان می رسد:ابتدا می کنم زبسم الله بعد از آن لا اله الا الله ازمحمد مدد همی طلبم کرمی از علی ولی الله یاالله(کلمه یا الله بعد ازهردوبیت وبه عبارت بهتربعد از هر رباعی تکرارمیشده است)2-گوینده ی لا اله الا اللهم بردین محمد ورسول اللهم برذکر دوازده امامم شب وروز خاک قدم علی ولی اللهم یا الله3-یارب برسالت رسول ثقلین یارب به غزاکننده ی بدروحنین عصیان مرا دونیمه کندرعرصات نیمی به حسن ببخش ونیمی به حسین یاالله4-یارب به محمدکه علی یاور ماست ختم همه انبیا پیغمبرماست ازگرمی آفتاب محشر غم نیست تا سایه ی مرتضی علی بر سرماست یا الله5-یارب تو مرا غلام حیدر گردان گرراه غلط کنم مرا برگردان گرتشنه شوم دراین بیابان نجف سیرآب مرازحوض کوثر گردان یا الله6-یارب به محمدوعلی وزهرا یارب به حسین وحسن وآل عبا کز لطف بر آر حاجتم در دوسرا بی منت خلق یاعلی الاعلی یاالله7-الله تویی ازدلم آگاه تویی گمراه منم برنده ی راه تویی هر مورچه ای که دم زند درته چاه ازدم زدن مورچه آگاه تویی یا الله8-یارب برسان توحضرت صاحب را فرزند علی بن ابیطالب را کزدوری او همیشه درفریادم مانندسگی که گم کندصاحب را - یا الله9-یارب زکرم دری برویم بگشا راهی که دراو نجات باشد بنما مستغنیم از هردو جهان کن بکرم جز یادتو هر چه هست بر از دل ما- یا الله10-یارب مکن ازلطف پریشان مارا هرچندکه هست جرم وعصیان مارا ذات تو غنی بوده وما محتاجیم محتاج به غیرخود مگردان مارا -یاالله11-بازا بازا هرآنچه هستی بازآ گرکافروگبر وبت پرستی باز آ این درگه ما درگه نومیدی نیست صد باراگرتوبه شکستی بازآ - یاالله12- ای ذات وصفات تو مبرا زعیوب یک نام زاسماء توعلام غیوب رحم آرکه عمروطاقتم رفت بباد نه نوح بود نام مرا ، نه ایوب - یاالله13-از بارگنه شدتن مسکینم پست یارب چه شوداگرمرا گیری دست گردرعملم آنچه تراشاید نیست اندر کرمت آنچه مرا باید هست - یاالله14-عصیان خلایق ار چه صحرا صحراست در پیش عنایت تو یک برگ گیاست هرچند گناه ماست کشتی کشتی غم نیست که رحمت تو دریا دریاست. یاالله15-یارب به علی بن ابیطالب وآل آن شیر خداوبر جهان جل جلال کاندرسه مکان رسی به فریاد همه اندردم نزع ومرگ وهنگام سوال.- یا الله
ومی جوید به کاوشهای پی گیگیری، نشانیهای مردی را - نشانیها،که شاید مانده بر جا ،دیر دیر: از سالیانی پیش_ ومن همراه مرغ ذهن خود،در غار می گردم.
وپیدا می کنم گویی نشانیها که می جویم: همانست، اوست! کنار غار ، اینجا ،جای پای اوست،می بینم ومی بویم توگویی بوی اورا نیز همانست ، اوست:
پلاسی بر تن است اورا ومیبینم که بنشسته است،چونان چون همان ایام
همان ایام که این ره را بسا، بسیارمی پیمود وشاید نازنین پایش زسنگ راه می فرسودولی اوهمجنان هرروزمی آمد ومی آمد...ومی آمد وتنها می نشست اینجاغمان مکه ی مشئوم را باغارمی نالید غم بی همزبانیهای خود را...ومن اکنون به هر سنگی که در این غار می بینم، به روشن ترخطی می خوانم آن فریادهای خامش آورا... واکنون نیزگویی آمده است او...آمده است اینجا،وی گوید غم آن روزگاران را:(( عجب شبهای سنگینی! همه بی نور! نه ازبام فلک ، قندیل اخترها بودآویز نه اینجا_وادی گسترده ی دشت حجاز_از شعله ی نوری ، سراغی هست.زمین ، تاریک تاریک است وبرج آسمانها نیزنه حتی در همه ی ام((ام القری))یک روزن روشن تما شهربی نوراست...نه تنها شب ، که اینجاروزهم بسیارشبرنگ است. فروغی هست اگر،از آتش جنگ استفروزان مهر ، اینجا سخت بی نوراست، بی رنگ است. توگویی راه خود را هرزه می پوید ونهر نورآن ،زان سوی این دنیا بود جاری.مه اند ر گور شب خفته است وناپیداست... پیدا نیست.سیه رگهای شهر-این کوچه ها-ازخون مه خالیستدرآنها می دودچرکاب تندننگ وبد نامی، بد اندیشی ودر رگهای مردم هم.سیه بازارهای ((روسپی نامردمان))گرم است تمام شهرگردابی است پر گندابتمام سرزمینها نیز دنیاهم وگویی قرن ، قرن ننگ وبدنامی است.فضیلتهالجن آلوده،انسانها سیه فکروسیه کارند... و(انسان)نام اشرافی زیبایی است از معنی تهی ...)) مانده محمد(ص) گرم گفتاری غم آلود است.وخور، دیریست مرده ، غارتاریک است ومن چیزی نمی بینمولی گوشم به گفتاراست...ومی بینم توگویی رنگ غمگین کلامش را :((خدای کعبه، ای یکتا!درودم را پذیرا باش، ا ی برتر وبشنو آنچه میگویم:یتیم مکه ،چوپانک،جوانک،نوجوانی از بنی هاشم وبازرگان راه مکه وشامات
(امین)، آن راستین، آن پاکدل ، آن مرد، وشوی برترین بانو:(خدیجه)
نیز ، آنکس کوسخن جز حق نمی گوید وغیر از حق نمیجوید وبتها را ستایشگر نمی باشد واینک : این همان مردابرمرد است (محمد) -ص- اوست---پیام درد انسانهای قرنم را زمن بشنو پیام تلخ دختربچگان ،خفته اندر گور
پیام رنج انسانهای زیربار،وزآزادگی مهجور پیام آنکه افتاده است درگرداب
وفریادش بلنداست:((آی آدمها...)) پیام من ،پیام او،پیام ما...))
محمد(ص)غمگنانه ناله ای سرمیدهد،آنگاه می گوید: خدای کعبه ،ای یکتا!
درون سینه ها یاد تومتروک است وازبی دانشی واز بزهکاری ،:
مقام برترین مخلوق تو،انسان، بسی پایین تراز حد سگ وخوک است.
خدای کعبه ،ای یکتا!فروغی جاودان بفرست، که این شبها بسی تار است.
ودست اهرمنها سخت در کاراست ودستی رابه مهرازآستینی باز ،بیرون کن
که:برداردبه نیروی خدایی شاید، این افتاده پرچمهای انسن را
فروشوید نفاق وکینه های کهنه از دلها دراندازد به بام کهنه ی گیتی بلند آواز
برآرد نغمه ای همساز فروپیچد بهم طومار قانونهای جنگل را
وگوید :آی انسانها! فراگردهم آیید وفراز آیید بازآیید
صدا بردارد انسان را وگوید: های ، ای انسان! برابر آفریدندت ،
برابر باش! صدابردارداندرپارس ، درایران وباآن کفشگرگوید :
پسر را رو ، به هر مکتب کهخواهی نه! سپاهی زاده راباکفشگر،
دیگرتفاوتهای خونی نیست سیاهی وسپیدی نیز ،حتی،موجب نقص وفزونی نیست... خدای کعبه ...ای ..یکتا...)) بدین هنگام
کسی آهسته گویی چون نسیمی می خزد درغار محمدرا صدا آهسته می آیدفرود از اوج ونجوا گونه می گردد پس آنگه می شود خاموش.
سکوتی ژرف ووهم آلود ناگه چون درخت جادواندرغار میروید...
وشاخ وبرگ خود رادرفضای قیرگون غار می شوید
ومن درفکر آنم کاین چه کس بود،از کجا آمد؟! که ناگه این صدا آمد:
((بخوان!))... اما جواب یبر نمی خیزد محمد ،سخت مبهوت است
گویا ،کاش میدیدم ! صدا باگرمترآوا وشیرین تر بیانی باز می گوید:
((بخوان!)).. اما محمد هم چنان خاموش
دل اندرسینه ی من باز می ماند زکار خویش،گفتی میروم از هوش
زمان دراضطاب وانتظارپاسخش، گویی فرو می ماند از رفتار ((هستی) می سپارد گوش پس از لختی سکوت-اماکه عمری بود گویی-گفت:
((من خواندن نمی دانم)) همان کس ،باز پاسخ داد: ((بخوان!بنام پرورنده ایزدت کوآفریننده است...)) واو میخواند، امالحن آوایش
به دیگر گونه آهنگ است صدا گویی خدا رنگ است. می خواند:
((بخوان،بنام پرورنده ایزدت،کو آفریننده است...))
درودی می تراود از لبم بر او درودی گرم
غروب است وافق گلگون وخوشرنگ است ومن بنشسته ام اینجا، کنارغارپرت وساکتی ،تنها
که میگویند روزی ،روزگاری مهبط وحی خدا بوده است، ونام آن ((حری)) بوده است.
ودر اطراف من ازهیچ سویی ردپایی نیست ودور من ، صدایی نیست...
ورود به سامانه / ایجاد حساب کاربریآخرین مطالب اضافه شدهبحثمقالهجستجو...
نمایش تاریخچهویرایشخواندنصفحه نخستدرج مطلبآخرین مطالب اضافه شدهجعبهابزارصفحه تصادفیفهرست الفباییراهنمای ویکیروستا
ویکیروستا شبکه ای مشارکتی و متکی بر توان اساتید و پژوهشگران حوزه و دانشگاه، مدیران، نخبگان و فعالان فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و جوانان روستایی است که به دنبال زمینه سازی مدلی مبتنی بر عدالت برای رشد و پیشرفت مناطق روستایی و محروم می باشد.صدای بهاربرگرفته وباز افرینی از نوشتار ده سال قبل خودم،محمد حسن آسایش.
روستای کوچ نهارجان یا کوچ خراشاد-شهرستان بیرجند
معرفی روستای کوچ نهارجان یا کوچ خراشاد ( کوچ نوفرست )
فهرست مندرجات1 - شغل مردم روستا-محصولات
شغل مردم روستا-محصولات[ویرایش]شغل اصلی مردم روستای کوچ از ایام قدیم کشاورزی ودامداری وقالیبافی وسبد بافی ونجاری وبعضی صنایع دستی وبافندگی چون جاجیم بافی-کرباس بافی -قالیچه بافی وسبد بافی وامثالهم بوده است.در کار کشاورزی بیشتر محصولاتی چون : گندم وجو وسیب زمینی -عدس -نخود -سیر وپیاز وشنبلیله -شوید -لوبیا قرمز واز این قبیل بوده است ومحصولات مهم سردرختی این روستا عبارت بوده است از : انگور سیاه و انگور حسینی - سیب درختی وبه وگردو وتوت وکمی هم شاه توت -زرد آلو وآلبابالو وگوجه ی درختی وسنجد وانار وانجیروکشته توت یا همان توت خشک وبادام وبادمک کوهی که به دک معروف استمهمترین محصول سردرختی کوچ گردو بوده است که بانام جوز از آن یاد می شود .شلغم وزردک محلی وچغندر هم از دیگر محصولات این روستا بوده است ودر کنار آن مقداری هم سبزی از قبیل : نعنا -بادام تره -کوجه فرنگی -تره -سلمه .تره سیروچند نوع سبزی خوردن بوده است .زعفران هم از محصولاتی بوده است که در بهار وتابستان احتیاج به آب نداشته است وتنها در اوایل مهر ماه به آن آب می داده اند .هوای این روستا بسیار مطیوع وییلاقی بوده است .بطوری که در بعضی از سالهادراول مهرماه آب کاملا یخ می بسته است .سوخت مردم این روستا در گذشته هیزم صحرا وکنده ی درختان بوده است ودر پنجاه ساله ی اخیرهم در کنار چوب وهیزم ازنفت هم استفاده می کرده اند اما در زمستان کرسی هارا حتما با زغال چوب وآتش کنده گرم نگه می داشته اند چند سالی است که برق به این روست آمده است وحلا هم در زمستان از بخاری برقی ودر تابستان ازیخچال هم استفاده می شود وجاده ی این روستا به بیرجند هم از مسیر کوچ ملک آباد -خراشاد -به بیرجند اسفالت گردیده است تا بیست سال قبل این روست از خود مینی بوس داشت .اما همین که جمعیت کم شد مینی بوس هم خط روستا به بیرجند را تعطیل نمود وبه روستای مود وحاجی آباد ونوکند رفت تا به شهر بیرجند ومود وحاجی آباد ونوکند سرویس رفت وبرگشت داشته باشد ومردم چند سالی با اتوبوس خراشاد به بیرجند می رفتند اما چند سال است که اتوبوس خراشاد هم به علت کمبود جمعیت منطقه وازدیاد ماشینهای سواری شخصی تعطیل گردیده است وحا لامردم برای رفت وآمد از ماشین شخصی ویا تاکسی تلفنی استفاده می کنند. .در کار گله وگوسفند داری هم در گذشته این مردم استاد بوده اند وانواع گوسفند ومیش وبز وبزغاله وبره را وگاو گوساله را پرورش میداده اند واز شیر آنها انواع محصول خوراکی چون -ماست .دوغ وقروت که حاصل جوشاندن دوغ است ونیز کره ی محلی وروغن زرد بدست می آورده اند.در زمستان هم که کار کشاورزی کمتر می شده است اکثر مردان به کار سبد بافی وتختک برنج ریزی وشولگ قروت دان وسبد شلغم شویی وگاو سبد یا گوسبد وکالک بز وکرتی وسبدفنجان دان وسبددوک ریسی وامثال آن وحتی زنبر بافی می پرداخته اند وزنان هم به کار قالیبافی یا دوک ریسی وریشتن پشم وپنبه وتهیه نخ برای قالین ویا تون کرباس بافی مشغول بوده اند .علاوه براین دراین روستا ملاهای بزرگی بوده اند که تعدای از این ملاها بنامهای : ملاهاشم- آخوند میرمحمد- آخوند زین العابدین- آخوند میر هاشم -آخوند ملامصیب -آخوند ملامحمد حسن -آخوند ملامحمد علی _آخوند ملا محمد بخش الله - آخوند ملامحمد حسین -آخوندمیر علی -آخوند ملاغلام حسین-آخوند ملا حسن صالح -نامیده می شده اند -ملاکربلایی حاج علی -کربلایی حاج غلامحسین -کربلایی علی افروز (از مداحان معروف واز دراویش سرشناس منطقه) -بوده است-از میان معلمان این روستا می توان ازافراد ذیل نام برد :دکتر محمد رضا بهنیا فرزند مرحوم محمد بهنیا - که بهنیا خود اولین کارمند این روستا در اداره ی ثبت اسناد وبعدا داگاه شهر بیرجند بوده است -ودکتر بهنیا با نوشتن کتاب معروف بیرجند نگین کویر را همه بخوبی می شناسندبعد از بهنیا معلمان ودبیران عباتند از :مرحوم محمدابراهیم عسکری-مرحوم محمد حسین حبیب نیا (دبیر شیمی ) محمد حسن اسایش (دبیر آدبیات وهمکار برنامه ی فرهنگ مردم رادیو سراسری ایران)-محمد علی کوچی -مرحوم غلامحسین کوچی -محمد کوچی -محمد علی صبوری محمد کوچی -علی کوچی فاطمه کوچی -صدیقه افروز-مرحوم محمد رضا افروز -زین العابدین کوچی -حسن رضا آزادگان(معاون اجرایی دبیرستان نمونه پسران ) وتعدادی دیگر که اکنون نام آنها در خاطرم نیست -از میان کارمندان بانک بایداز افراد ذیل نام برد :حمید آقا بهنیا که خود معاون چندین بانک معروف ایران از جمله بانک تهران سابق(ملت فعلی)-بانک فرهنگیان -بانک ملت درتهران ومشهد در قبل وبعد از انقلاب بوده است واکنون به افتحار باز نشستگی نایل آمده است .محمدرضا سورگی -حسین کوچی محمد کوچی-علی کوچی-مهدی الهامیان .اماازمیان کارمندان پست در راس همه باید از ذبیح الله فتاحیان نام بر دکه سالهاست به افتخار باز نشسگی نایل آمده است وهم اکنون در کار کشاورزی دستی دارد --اقای محمد سامانی -محمد علی معنوی پور وعلی علی آبادی -هادی کوچی فرزند محمدعلی آزادگان هم از دیگر کارمندان اداره ی پست بیرجند از این روستا بوده وهستند .ازمیان کارمندان ارتش ونیروی انتظامی وراهنمایی ورانندگی هم باید از افراد ذیل نام برد :اسحاق یادگار کارمند ژاندارمری که به رحمت خدا رفته است -علیرضا الهامیان -محمد رضا معنوی پور هردو ازنیروهای زبده ی نیروی انتظامی -آقای ...صبوری از نیروهای ویژه نیروی انتظامی ومحمدعلی کوچی از افسران زبده ونیک نام رانندگی وراهنمایی ونیز مرحوم سید محمد رضوی که چهل سال است به رحمت ایزدی رفته از اولین نیروهای ژاندارمری بوده است از سرهنگ موسی محقق وبرادش علی کوچی نیز باید به عنوان بچه های انقلاب وکمیته انقلاب نام برد که بتازگی باز نشست گردیده است .ازمیان کارمندان بهداری بایداز مسلم افروز وخواهرشان ونیز یاسین کوچی وفاطمه کوچی وزهراکوچی وتعدادی دیگرنامبرد .ازمیان اینها باید از دودختر محمد علی حسن زاده مفرد نام برد که یکی متخصص زنان ودیگری دکتر داروسازمی باشد وبه خدمت مشغول است .هم چنین از خانم فتاحیان باید به عنوان یک پرستار موفق در بیمارستانهای بیرجند نام برد در کناراینها چندین نفر در فرودگاه های کشور وچندین نفر هم در دانشگاه پزشکی وتعدادی هم در کویرتایر وکارخانجات دیگر ونیز نمایندگی روزنامه هاوقرارگاه محمد رسول الله ونیز مرزبانی مشغول بکارند که به علت نداشتن حضور ذهن از نامبردن آنها خودداری می شود.
مناجات سحریا شوخوانی در روستای کوچ نهارجان -قسمت اول ودوم :---در روستای کوچ نهارجان بیرجندوبسیاری ازروستاهای دیگراین شهرستان رسمی زیبا به نام شوخوانی(شب خوانی)که درواقع یک نوع مناجات باخدابوده است.مرسوم بوده وهنوزهم اجرا میشودوبه شرح ذیل است که برای مخاطبان وکاربران جهان بیان میگرددویکی از رسوم زیبای ماه رمضان است.هنگام سحرکه می شوداز قدیم مردم ده باصدای خروس خانه بیدارمیشده اند وچون پاس دوم را خروس می خوانده است می فهمیده اند که حالاوقت سحر خوانی یا شوخوانی یا همان مناجات سحرماه رمضان است وناگفته نماندکه علاوه بر صدای خروس ازروی مکان ستاره های آسمان مثلا دب اکبرکه به هفت دختران هم معروف است ویاا زروی جایگاه سه استارکه همان سه ستاره روشن درآسمان است پی به وقت سحر می برده اند و یا ازروی مکان ستاره ی دیگری که به ستاره سحری در نزد مردم روستامعروف است پی می برده اند که حالا وقت اذان صبح است زیرا تاحدود 50سال پیش اصلا ساعتی در روستا وجود نداشته که باساعت بیدارشوند وبه وقت سحر یا اذان صبح پی ببرند.خلاصه چون با صدای خروس بیدارمی شده اند ویا با دیدن ستاره به وقت سحرپی میبرده اند سه یاچهارنفرکه ازآواز وصدای خوبی هم بر خورداربوده اندبه پشت بام خانه ها می رفته اند ویک نفرهم که همسایه ی مسجد بوده است بربالای بام مسجدمی رفته است وهر کدام از این شوخوانان یا شب خوانان تعدادی از اشعاری راکه ذیلا درج میگردد می خوانده اند وبه عبارتی باخدا مناجات می کرده اندتاباشنیدن صدای مناجات یاهمان شوخوانی یاشب خوانی مردم روستا بیدارشوند وسحری بخورندوآماده برای نماز صبح وگرفتن روزه بشوندواما اشعاری که می خوانده اند به ترتیب ذیل شروع میشده است که در چندقسمت به سمع ونظر خوانندگان می رسد:ابتدا می کنم زبسم الله بعد از آن لا اله الا الله ازمحمد مدد همی طلبم کرمی از علی ولی الله یاالله(کلمه یا الله بعد ازهردوبیت وبه عبارت بهتربعد از هر رباعی تکرارمیشده است)2-گوینده ی لا اله الا اللهم بردین محمد ورسول اللهم برذکر دوازده امامم شب وروز خاک قدم علی ولی اللهم یا الله3-یارب برسالت رسول ثقلین یارب به غزاکننده ی بدروحنین عصیان مرا دونیمه کندرعرصات نیمی به حسن ببخش ونیمی به حسین یاالله4-یارب به محمدکه علی یاور ماست ختم همه انبیا پیغمبرماست ازگرمی آفتاب محشر غم نیست تا سایه ی مرتضی علی بر سرماست یا الله5-یارب تو مرا غلام حیدر گردان گرراه غلط کنم مرا برگردان گرتشنه شوم دراین بیابان نجف سیرآب مرازحوض کوثر گردان یا الله6-یارب به محمدوعلی وزهرا یارب به حسین وحسن وآل عبا کز لطف بر آر حاجتم در دوسرا بی منت خلق یاعلی الاعلی یاالله7-الله تویی ازدلم آگاه تویی گمراه منم برنده ی راه تویی هر مورچه ای که دم زند درته چاه ازدم زدن مورچه آگاه تویی یا الله8-یارب برسان توحضرت صاحب را فرزند علی بن ابیطالب را کزدوری او همیشه درفریادم مانندسگی که گم کندصاحب را - یا الله9-یارب زکرم دری برویم بگشا راهی که دراو نجات باشد بنما مستغنیم از هردو جهان کن بکرم جز یادتو هر چه هست بر از دل ما- یا الله10-یارب مکن ازلطف پریشان مارا هرچندکه هست جرم وعصیان مارا ذات تو غنی بوده وما محتاجیم محتاج به غیرخود مگردان مارا -یاالله11-بازا بازا هرآنچه هستی بازآ گرکافروگبر وبت پرستی باز آ این درگه ما درگه نومیدی نیست صد باراگرتوبه شکستی بازآ - یاالله12- ای ذات وصفات تو مبرا زعیوب یک نام زاسماء توعلام غیوب رحم آرکه عمروطاقتم رفت بباد نه نوح بود نام مرا ، نه ایوب - یاالله13-از بارگنه شدتن مسکینم پست یارب چه شوداگرمرا گیری دست گردرعملم آنچه تراشاید نیست اندر کرمت آنچه مرا باید هست - یاالله14-عصیان خلایق ار چه صحرا صحراست در پیش عنایت تو یک برگ گیاست هرچند گناه ماست کشتی کشتی غم نیست که رحمت تو دریا دریاست. یاالله15-یارب به علی بن ابیطالب وآل آن شیر خداوبر جهان جل جلال کاندرسه مکان رسی به فریاد همه اندردم نزع ومرگ وهنگام سوال.- یا الله
ومی جوید به کاوشهای پی گیگیری، نشانیهای مردی را - نشانیها،که شاید مانده بر جا ،دیر دیر: از سالیانی پیش_ ومن همراه مرغ ذهن خود،در غار می گردم.
وپیدا می کنم گویی نشانیها که می جویم: همانست، اوست! کنار غار ، اینجا ،جای پای اوست،می بینم ومی بویم توگویی بوی اورا نیز همانست ، اوست:
پلاسی بر تن است اورا ومیبینم که بنشسته است،چونان چون همان ایام
همان ایام که این ره را بسا، بسیارمی پیمود وشاید نازنین پایش زسنگ راه می فرسودولی اوهمجنان هرروزمی آمد ومی آمد...ومی آمد وتنها می نشست اینجاغمان مکه ی مشئوم را باغارمی نالید غم بی همزبانیهای خود را...ومن اکنون به هر سنگی که در این غار می بینم، به روشن ترخطی می خوانم آن فریادهای خامش آورا... واکنون نیزگویی آمده است او...آمده است اینجا،وی گوید غم آن روزگاران را:(( عجب شبهای سنگینی! همه بی نور! نه ازبام فلک ، قندیل اخترها بودآویز نه اینجا_وادی گسترده ی دشت حجاز_از شعله ی نوری ، سراغی هست.زمین ، تاریک تاریک است وبرج آسمانها نیزنه حتی در همه ی ام((ام القری))یک روزن روشن تما شهربی نوراست...نه تنها شب ، که اینجاروزهم بسیارشبرنگ است. فروغی هست اگر،از آتش جنگ استفروزان مهر ، اینجا سخت بی نوراست، بی رنگ است. توگویی راه خود را هرزه می پوید ونهر نورآن ،زان سوی این دنیا بود جاری.مه اند ر گور شب خفته است وناپیداست... پیدا نیست.سیه رگهای شهر-این کوچه ها-ازخون مه خالیستدرآنها می دودچرکاب تندننگ وبد نامی، بد اندیشی ودر رگهای مردم هم.سیه بازارهای ((روسپی نامردمان))گرم است تمام شهرگردابی است پر گندابتمام سرزمینها نیز دنیاهم وگویی قرن ، قرن ننگ وبدنامی است.فضیلتهالجن آلوده،انسانها سیه فکروسیه کارند... و(انسان)نام اشرافی زیبایی است از معنی تهی ...)) مانده محمد(ص) گرم گفتاری غم آلود است.وخور، دیریست مرده ، غارتاریک است ومن چیزی نمی بینمولی گوشم به گفتاراست...ومی بینم توگویی رنگ غمگین کلامش را :((خدای کعبه، ای یکتا!درودم را پذیرا باش، ا ی برتر وبشنو آنچه میگویم:یتیم مکه ،چوپانک،جوانک،نوجوانی از بنی هاشم وبازرگان راه مکه وشامات
(امین)، آن راستین، آن پاکدل ، آن مرد، وشوی برترین بانو:(خدیجه)
نیز ، آنکس کوسخن جز حق نمی گوید وغیر از حق نمیجوید وبتها را ستایشگر نمی باشد واینک : این همان مردابرمرد است (محمد) -ص- اوست---پیام درد انسانهای قرنم را زمن بشنو پیام تلخ دختربچگان ،خفته اندر گور
پیام رنج انسانهای زیربار،وزآزادگی مهجور پیام آنکه افتاده است درگرداب
وفریادش بلنداست:((آی آدمها...)) پیام من ،پیام او،پیام ما...))
محمد(ص)غمگنانه ناله ای سرمیدهد،آنگاه می گوید: خدای کعبه ،ای یکتا!
درون سینه ها یاد تومتروک است وازبی دانشی واز بزهکاری ،:
مقام برترین مخلوق تو،انسان، بسی پایین تراز حد سگ وخوک است.
خدای کعبه ،ای یکتا!فروغی جاودان بفرست، که این شبها بسی تار است.
ودست اهرمنها سخت در کاراست ودستی رابه مهرازآستینی باز ،بیرون کن
که:برداردبه نیروی خدایی شاید، این افتاده پرچمهای انسن را
فروشوید نفاق وکینه های کهنه از دلها دراندازد به بام کهنه ی گیتی بلند آواز
برآرد نغمه ای همساز فروپیچد بهم طومار قانونهای جنگل را
وگوید :آی انسانها! فراگردهم آیید وفراز آیید بازآیید
صدا بردارد انسان را وگوید: های ، ای انسان! برابر آفریدندت ،
برابر باش! صدابردارداندرپارس ، درایران وباآن کفشگرگوید :
پسر را رو ، به هر مکتب کهخواهی نه! سپاهی زاده راباکفشگر،
دیگرتفاوتهای خونی نیست سیاهی وسپیدی نیز ،حتی،موجب نقص وفزونی نیست... خدای کعبه ...ای ..یکتا...)) بدین هنگام
کسی آهسته گویی چون نسیمی می خزد درغار محمدرا صدا آهسته می آیدفرود از اوج ونجوا گونه می گردد پس آنگه می شود خاموش.
سکوتی ژرف ووهم آلود ناگه چون درخت جادواندرغار میروید...
وشاخ وبرگ خود رادرفضای قیرگون غار می شوید
ومن درفکر آنم کاین چه کس بود،از کجا آمد؟! که ناگه این صدا آمد:
((بخوان!))... اما جواب یبر نمی خیزد محمد ،سخت مبهوت است
گویا ،کاش میدیدم ! صدا باگرمترآوا وشیرین تر بیانی باز می گوید:
((بخوان!)).. اما محمد هم چنان خاموش
دل اندرسینه ی من باز می ماند زکار خویش،گفتی میروم از هوش
زمان دراضطاب وانتظارپاسخش، گویی فرو می ماند از رفتار ((هستی) می سپارد گوش پس از لختی سکوت-اماکه عمری بود گویی-گفت:
((من خواندن نمی دانم)) همان کس ،باز پاسخ داد: ((بخوان!بنام پرورنده ایزدت کوآفریننده است...)) واو میخواند، امالحن آوایش
به دیگر گونه آهنگ است صدا گویی خدا رنگ است. می خواند:
((بخوان،بنام پرورنده ایزدت،کو آفریننده است...))
درودی می تراود از لبم بر او درودی گرم
غروب است وافق گلگون وخوشرنگ است ومن بنشسته ام اینجا، کنارغارپرت وساکتی ،تنها
که میگویند روزی ،روزگاری مهبط وحی خدا بوده است، ونام آن ((حری)) بوده است.
ودر اطراف من ازهیچ سویی ردپایی نیست ودور من ، صدایی نیست...
ورود به سامانه / ایجاد حساب کاربریآخرین مطالب اضافه شدهبحثمقالهجستجو...
نمایش تاریخچهویرایشخواندنصفحه نخستدرج مطلبآخرین مطالب اضافه شدهجعبهابزارصفحه تصادفیفهرست الفباییراهنمای ویکیروستا
ویکیروستا شبکه ای مشارکتی و متکی بر توان اساتید و پژوهشگران حوزه و دانشگاه، مدیران، نخبگان و فعالان فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و جوانان روستایی است که به دنبال زمینه سازی مدلی مبتنی بر عدالت برای رشد و پیشرفت مناطق روستایی و محروم می باشد.صدای بهاربرگرفته وباز افرینی از نوشتار ده سال قبل خودم،محمد حسن آسایش.
روستای کوچ نهارجان یا کوچ خراشاد-شهرستان بیرجند
معرفی روستای کوچ نهارجان یا کوچ خراشاد ( کوچ نوفرست )
فهرست مندرجات1 - شغل مردم روستا-محصولات
شغل مردم روستا-محصولات[ویرایش]شغل اصلی مردم روستای کوچ از ایام قدیم کشاورزی ودامداری وقالیبافی وسبد بافی ونجاری وبعضی صنایع دستی وبافندگی چون جاجیم بافی-کرباس بافی -قالیچه بافی وسبد بافی وامثالهم بوده است.در کار کشاورزی بیشتر محصولاتی چون : گندم وجو وسیب زمینی -عدس -نخود -سیر وپیاز وشنبلیله -شوید -لوبیا قرمز واز این قبیل بوده است ومحصولات مهم سردرختی این روستا عبارت بوده است از : انگور سیاه و انگور حسینی - سیب درختی وبه وگردو وتوت وکمی هم شاه توت -زرد آلو وآلبابالو وگوجه ی درختی وسنجد وانار وانجیروکشته توت یا همان توت خشک وبادام وبادمک کوهی که به دک معروف استمهمترین محصول سردرختی کوچ گردو بوده است که بانام جوز از آن یاد می شود .شلغم وزردک محلی وچغندر هم از دیگر محصولات این روستا بوده است ودر کنار آن مقداری هم سبزی از قبیل : نعنا -بادام تره -کوجه فرنگی -تره -سلمه .تره سیروچند نوع سبزی خوردن بوده است .زعفران هم از محصولاتی بوده است که در بهار وتابستان احتیاج به آب نداشته است وتنها در اوایل مهر ماه به آن آب می داده اند .هوای این روستا بسیار مطیوع وییلاقی بوده است .بطوری که در بعضی از سالهادراول مهرماه آب کاملا یخ می بسته است .سوخت مردم این روستا در گذشته هیزم صحرا وکنده ی درختان بوده است ودر پنجاه ساله ی اخیرهم در کنار چوب وهیزم ازنفت هم استفاده می کرده اند اما در زمستان کرسی هارا حتما با زغال چوب وآتش کنده گرم نگه می داشته اند چند سالی است که برق به این روست آمده است وحلا هم در زمستان از بخاری برقی ودر تابستان ازیخچال هم استفاده می شود وجاده ی این روستا به بیرجند هم از مسیر کوچ ملک آباد -خراشاد -به بیرجند اسفالت گردیده است تا بیست سال قبل این روست از خود مینی بوس داشت .اما همین که جمعیت کم شد مینی بوس هم خط روستا به بیرجند را تعطیل نمود وبه روستای مود وحاجی آباد ونوکند رفت تا به شهر بیرجند ومود وحاجی آباد ونوکند سرویس رفت وبرگشت داشته باشد ومردم چند سالی با اتوبوس خراشاد به بیرجند می رفتند اما چند سال است که اتوبوس خراشاد هم به علت کمبود جمعیت منطقه وازدیاد ماشینهای سواری شخصی تعطیل گردیده است وحا لامردم برای رفت وآمد از ماشین شخصی ویا تاکسی تلفنی استفاده می کنند. .در کار گله وگوسفند داری هم در گذشته این مردم استاد بوده اند وانواع گوسفند ومیش وبز وبزغاله وبره را وگاو گوساله را پرورش میداده اند واز شیر آنها انواع محصول خوراکی چون -ماست .دوغ وقروت که حاصل جوشاندن دوغ است ونیز کره ی محلی وروغن زرد بدست می آورده اند.در زمستان هم که کار کشاورزی کمتر می شده است اکثر مردان به کار سبد بافی وتختک برنج ریزی وشولگ قروت دان وسبد شلغم شویی وگاو سبد یا گوسبد وکالک بز وکرتی وسبدفنجان دان وسبددوک ریسی وامثال آن وحتی زنبر بافی می پرداخته اند وزنان هم به کار قالیبافی یا دوک ریسی وریشتن پشم وپنبه وتهیه نخ برای قالین ویا تون کرباس بافی مشغول بوده اند .علاوه براین دراین روستا ملاهای بزرگی بوده اند که تعدای از این ملاها بنامهای : ملاهاشم- آخوند میرمحمد- آخوند زین العابدین- آخوند میر هاشم -آخوند ملامصیب -آخوند ملامحمد حسن -آخوند ملامحمد علی _آخوند ملا محمد بخش الله - آخوند ملامحمد حسین -آخوندمیر علی -آخوند ملاغلام حسین-آخوند ملا حسن صالح -نامیده می شده اند -ملاکربلایی حاج علی -کربلایی حاج غلامحسین -کربلایی علی افروز (از مداحان معروف واز دراویش سرشناس منطقه) -بوده است-از میان معلمان این روستا می توان ازافراد ذیل نام برد :دکتر محمد رضا بهنیا فرزند مرحوم محمد بهنیا - که بهنیا خود اولین کارمند این روستا در اداره ی ثبت اسناد وبعدا داگاه شهر بیرجند بوده است -ودکتر بهنیا با نوشتن کتاب معروف بیرجند نگین کویر را همه بخوبی می شناسندبعد از بهنیا معلمان ودبیران عباتند از :مرحوم محمدابراهیم عسکری-مرحوم محمد حسین حبیب نیا (دبیر شیمی ) محمد حسن اسایش (دبیر آدبیات وهمکار برنامه ی فرهنگ مردم رادیو سراسری ایران)-محمد علی کوچی -مرحوم غلامحسین کوچی -محمد کوچی -محمد علی صبوری محمد کوچی -علی کوچی فاطمه کوچی -صدیقه افروز-مرحوم محمد رضا افروز -زین العابدین کوچی -حسن رضا آزادگان(معاون اجرایی دبیرستان نمونه پسران ) وتعدادی دیگر که اکنون نام آنها در خاطرم نیست -از میان کارمندان بانک بایداز افراد ذیل نام برد :حمید آقا بهنیا که خود معاون چندین بانک معروف ایران از جمله بانک تهران سابق(ملت فعلی)-بانک فرهنگیان -بانک ملت درتهران ومشهد در قبل وبعد از انقلاب بوده است واکنون به افتحار باز نشستگی نایل آمده است .محمدرضا سورگی -حسین کوچی محمد کوچی-علی کوچی-مهدی الهامیان .اماازمیان کارمندان پست در راس همه باید از ذبیح الله فتاحیان نام بر دکه سالهاست به افتخار باز نشسگی نایل آمده است وهم اکنون در کار کشاورزی دستی دارد --اقای محمد سامانی -محمد علی معنوی پور وعلی علی آبادی -هادی کوچی فرزند محمدعلی آزادگان هم از دیگر کارمندان اداره ی پست بیرجند از این روستا بوده وهستند .ازمیان کارمندان ارتش ونیروی انتظامی وراهنمایی ورانندگی هم باید از افراد ذیل نام برد :اسحاق یادگار کارمند ژاندارمری که به رحمت خدا رفته است -علیرضا الهامیان -محمد رضا معنوی پور هردو ازنیروهای زبده ی نیروی انتظامی -آقای ...صبوری از نیروهای ویژه نیروی انتظامی ومحمدعلی کوچی از افسران زبده ونیک نام رانندگی وراهنمایی ونیز مرحوم سید محمد رضوی که چهل سال است به رحمت ایزدی رفته از اولین نیروهای ژاندارمری بوده است از سرهنگ موسی محقق وبرادش علی کوچی نیز باید به عنوان بچه های انقلاب وکمیته انقلاب نام برد که بتازگی باز نشست گردیده است .ازمیان کارمندان بهداری بایداز مسلم افروز وخواهرشان ونیز یاسین کوچی وفاطمه کوچی وزهراکوچی وتعدادی دیگرنامبرد .ازمیان اینها باید از دودختر محمد علی حسن زاده مفرد نام برد که یکی متخصص زنان ودیگری دکتر داروسازمی باشد وبه خدمت مشغول است .هم چنین از خانم فتاحیان باید به عنوان یک پرستار موفق در بیمارستانهای بیرجند نام برد در کناراینها چندین نفر در فرودگاه های کشور وچندین نفر هم در دانشگاه پزشکی وتعدادی هم در کویرتایر وکارخانجات دیگر ونیز نمایندگی روزنامه هاوقرارگاه محمد رسول الله ونیز مرزبانی مشغول بکارند که به علت نداشتن حضور ذهن از نامبردن آنها خودداری می شود.
مناجات سحریا شوخوانی در روستای کوچ نهارجان -قسمت اول ودوم :---در روستای کوچ نهارجان بیرجندوبسیاری ازروستاهای دیگراین شهرستان رسمی زیبا به نام شوخوانی(شب خوانی)که درواقع یک نوع مناجات باخدابوده است.مرسوم بوده وهنوزهم اجرا میشودوبه شرح ذیل است که برای مخاطبان وکاربران جهان بیان میگرددویکی از رسوم زیبای ماه رمضان است.هنگام سحرکه می شوداز قدیم مردم ده باصدای خروس خانه بیدارمیشده اند وچون پاس دوم را خروس می خوانده است می فهمیده اند که حالاوقت سحر خوانی یا شوخوانی یا همان مناجات سحرماه رمضان است وناگفته نماندکه علاوه بر صدای خروس ازروی مکان ستاره های آسمان مثلا دب اکبرکه به هفت دختران هم معروف است ویاا زروی جایگاه سه استارکه همان سه ستاره روشن درآسمان است پی به وقت سحر می برده اند و یا ازروی مکان ستاره ی دیگری که به ستاره سحری در نزد مردم روستامعروف است پی می برده اند که حالا وقت اذان صبح است زیرا تاحدود 50سال پیش اصلا ساعتی در روستا وجود نداشته که باساعت بیدارشوند وبه وقت سحر یا اذان صبح پی ببرند.خلاصه چون با صدای خروس بیدارمی شده اند ویا با دیدن ستاره به وقت سحرپی میبرده اند سه یاچهارنفرکه ازآواز وصدای خوبی هم بر خورداربوده اندبه پشت بام خانه ها می رفته اند ویک نفرهم که همسایه ی مسجد بوده است بربالای بام مسجدمی رفته است وهر کدام از این شوخوانان یا شب خوانان تعدادی از اشعاری راکه ذیلا درج میگردد می خوانده اند وبه عبارتی باخدا مناجات می کرده اندتاباشنیدن صدای مناجات یاهمان شوخوانی یاشب خوانی مردم روستا بیدارشوند وسحری بخورندوآماده برای نماز صبح وگرفتن روزه بشوندواما اشعاری که می خوانده اند به ترتیب ذیل شروع میشده است که در چندقسمت به سمع ونظر خوانندگان می رسد:ابتدا می کنم زبسم الله بعد از آن لا اله الا الله ازمحمد مدد همی طلبم کرمی از علی ولی الله یاالله(کلمه یا الله بعد ازهردوبیت وبه عبارت بهتربعد از هر رباعی تکرارمیشده است)2-گوینده ی لا اله الا اللهم بردین محمد ورسول اللهم برذکر دوازده امامم شب وروز خاک قدم علی ولی اللهم یا الله3-یارب برسالت رسول ثقلین یارب به غزاکننده ی بدروحنین عصیان مرا دونیمه کندرعرصات نیمی به حسن ببخش ونیمی به حسین یاالله4-یارب به محمدکه علی یاور ماست ختم همه انبیا پیغمبرماست ازگرمی آفتاب محشر غم نیست تا سایه ی مرتضی علی بر سرماست یا الله5-یارب تو مرا غلام حیدر گردان گرراه غلط کنم مرا برگردان گرتشنه شوم دراین بیابان نجف سیرآب مرازحوض کوثر گردان یا الله6-یارب به محمدوعلی وزهرا یارب به حسین وحسن وآل عبا کز لطف بر آر حاجتم در دوسرا بی منت خلق یاعلی الاعلی یاالله7-الله تویی ازدلم آگاه تویی گمراه منم برنده ی راه تویی هر مورچه ای که دم زند درته چاه ازدم زدن مورچه آگاه تویی یا الله8-یارب برسان توحضرت صاحب را فرزند علی بن ابیطالب را کزدوری او همیشه درفریادم مانندسگی که گم کندصاحب را - یا الله9-یارب زکرم دری برویم بگشا راهی که دراو نجات باشد بنما مستغنیم از هردو جهان کن بکرم جز یادتو هر چه هست بر از دل ما- یا الله10-یارب مکن ازلطف پریشان مارا هرچندکه هست جرم وعصیان مارا ذات تو غنی بوده وما محتاجیم محتاج به غیرخود مگردان مارا -یاالله11-بازا بازا هرآنچه هستی بازآ گرکافروگبر وبت پرستی باز آ این درگه ما درگه نومیدی نیست صد باراگرتوبه شکستی بازآ - یاالله12- ای ذات وصفات تو مبرا زعیوب یک نام زاسماء توعلام غیوب رحم آرکه عمروطاقتم رفت بباد نه نوح بود نام مرا ، نه ایوب - یاالله13-از بارگنه شدتن مسکینم پست یارب چه شوداگرمرا گیری دست گردرعملم آنچه تراشاید نیست اندر کرمت آنچه مرا باید هست - یاالله14-عصیان خلایق ار چه صحرا صحراست در پیش عنایت تو یک برگ گیاست هرچند گناه ماست کشتی کشتی غم نیست که رحمت تو دریا دریاست. یاالله15-یارب به علی بن ابیطالب وآل آن شیر خداوبر جهان جل جلال کاندرسه مکان رسی به فریاد همه اندردم نزع ومرگ وهنگام سوال.- یا الله
ومی جوید به کاوشهای پی گیگیری، نشانیهای مردی را - نشانیها،که شاید مانده بر جا ،دیر دیر: از سالیانی پیش_ ومن همراه مرغ ذهن خود،در غار می گردم.
وپیدا می کنم گویی نشانیها که می جویم: همانست، اوست! کنار غار ، اینجا ،جای پای اوست،می بینم ومی بویم توگویی بوی اورا نیز همانست ، اوست:
پلاسی بر تن است اورا ومیبینم که بنشسته است،چونان چون همان ایام
همان ایام که این ره را بسا، بسیارمی پیمود وشاید نازنین پایش زسنگ راه می فرسودولی اوهمجنان هرروزمی آمد ومی آمد...ومی آمد وتنها می نشست اینجاغمان مکه ی مشئوم را باغارمی نالید غم بی همزبانیهای خود را...ومن اکنون به هر سنگی که در این غار می بینم، به روشن ترخطی می خوانم آن فریادهای خامش آورا... واکنون نیزگویی آمده است او...آمده است اینجا،وی گوید غم آن روزگاران را:(( عجب شبهای سنگینی! همه بی نور! نه ازبام فلک ، قندیل اخترها بودآویز نه اینجا_وادی گسترده ی دشت حجاز_از شعله ی نوری ، سراغی هست.زمین ، تاریک تاریک است وبرج آسمانها نیزنه حتی در همه ی ام((ام القری))یک روزن روشن تما شهربی نوراست...نه تنها شب ، که اینجاروزهم بسیارشبرنگ است. فروغی هست اگر،از آتش جنگ استفروزان مهر ، اینجا سخت بی نوراست، بی رنگ است. توگویی راه خود را هرزه می پوید ونهر نورآن ،زان سوی این دنیا بود جاری.مه اند ر گور شب خفته است وناپیداست... پیدا نیست.سیه رگهای شهر-این کوچه ها-ازخون مه خالیستدرآنها می دودچرکاب تندننگ وبد نامی، بد اندیشی ودر رگهای مردم هم.سیه بازارهای ((روسپی نامردمان))گرم است تمام شهرگردابی است پر گندابتمام سرزمینها نیز دنیاهم وگویی قرن ، قرن ننگ وبدنامی است.فضیلتهالجن آلوده،انسانها سیه فکروسیه کارند... و(انسان)نام اشرافی زیبایی است از معنی تهی ...)) مانده محمد(ص) گرم گفتاری غم آلود است.وخور، دیریست مرده ، غارتاریک است ومن چیزی نمی بینمولی گوشم به گفتاراست...ومی بینم توگویی رنگ غمگین کلامش را :((خدای کعبه، ای یکتا!درودم را پذیرا باش، ا ی برتر وبشنو آنچه میگویم:یتیم مکه ،چوپانک،جوانک،نوجوانی از بنی هاشم وبازرگان راه مکه وشامات
(امین)، آن راستین، آن پاکدل ، آن مرد، وشوی برترین بانو:(خدیجه)
نیز ، آنکس کوسخن جز حق نمی گوید وغیر از حق نمیجوید وبتها را ستایشگر نمی باشد واینک : این همان مردابرمرد است (محمد) -ص- اوست---پیام درد انسانهای قرنم را زمن بشنو پیام تلخ دختربچگان ،خفته اندر گور
پیام رنج انسانهای زیربار،وزآزادگی مهجور پیام آنکه افتاده است درگرداب
وفریادش بلنداست:((آی آدمها...)) پیام من ،پیام او،پیام ما...))
محمد(ص)غمگنانه ناله ای سرمیدهد،آنگاه می گوید: خدای کعبه ،ای یکتا!
درون سینه ها یاد تومتروک است وازبی دانشی واز بزهکاری ،:
مقام برترین مخلوق تو،انسان، بسی پایین تراز حد سگ وخوک است.
خدای کعبه ،ای یکتا!فروغی جاودان بفرست، که این شبها بسی تار است.
ودست اهرمنها سخت در کاراست ودستی رابه مهرازآستینی باز ،بیرون کن
که:برداردبه نیروی خدایی شاید، این افتاده پرچمهای انسن را
فروشوید نفاق وکینه های کهنه از دلها دراندازد به بام کهنه ی گیتی بلند آواز
برآرد نغمه ای همساز فروپیچد بهم طومار قانونهای جنگل را
وگوید :آی انسانها! فراگردهم آیید وفراز آیید بازآیید
صدا بردارد انسان را وگوید: های ، ای انسان! برابر آفریدندت ،
برابر باش! صدابردارداندرپارس ، درایران وباآن کفشگرگوید :
پسر را رو ، به هر مکتب کهخواهی نه! سپاهی زاده راباکفشگر،
دیگرتفاوتهای خونی نیست سیاهی وسپیدی نیز ،حتی،موجب نقص وفزونی نیست... خدای کعبه ...ای ..یکتا...)) بدین هنگام
کسی آهسته گویی چون نسیمی می خزد درغار محمدرا صدا آهسته می آیدفرود از اوج ونجوا گونه می گردد پس آنگه می شود خاموش.
سکوتی ژرف ووهم آلود ناگه چون درخت جادواندرغار میروید...
وشاخ وبرگ خود رادرفضای قیرگون غار می شوید
ومن درفکر آنم کاین چه کس بود،از کجا آمد؟! که ناگه این صدا آمد:
((بخوان!))... اما جواب یبر نمی خیزد محمد ،سخت مبهوت است
گویا ،کاش میدیدم ! صدا باگرمترآوا وشیرین تر بیانی باز می گوید:
((بخوان!)).. اما محمد هم چنان خاموش
دل اندرسینه ی من باز می ماند زکار خویش،گفتی میروم از هوش
زمان دراضطاب وانتظارپاسخش، گویی فرو می ماند از رفتار ((هستی) می سپارد گوش پس از لختی سکوت-اماکه عمری بود گویی-گفت:
((من خواندن نمی دانم)) همان کس ،باز پاسخ داد: ((بخوان!بنام پرورنده ایزدت کوآفریننده است...)) واو میخواند، امالحن آوایش
به دیگر گونه آهنگ است صدا گویی خدا رنگ است. می خواند:
((بخوان،بنام پرورنده ایزدت،کو آفریننده است...))
درودی می تراود از لبم بر او درودی گرم
غروب است وافق گلگون وخوشرنگ است ومن بنشسته ام اینجا، کنارغارپرت وساکتی ،تنها
که میگویند روزی ،روزگاری مهبط وحی خدا بوده است، ونام آن ((حری)) بوده است.
ودر اطراف من ازهیچ سویی ردپایی نیست ودور من ، صدایی نیست...
ورود به سامانه / ایجاد حساب کاربریآخرین مطالب اضافه شدهبحثمقالهجستجو...
نمایش تاریخچهویرایشخواندنصفحه نخستدرج مطلبآخرین مطالب اضافه شدهجعبهابزارصفحه تصادفیفهرست الفباییراهنمای ویکیروستا
ویکیروستا شبکه ای مشارکتی و متکی بر توان اساتید و پژوهشگران حوزه و دانشگاه، مدیران، نخبگان و فعالان فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و جوانان روستایی است که به دنبال زمینه سازی مدلی مبتنی بر عدالت برای رشد و پیشرفت مناطق روستایی و محروم می باشد.صدای بهاربرگرفته وباز افرینی از نوشتار ده سال قبل خودم،محمد حسن آسایش.
?
---هیچ کس هم چون حسین بن علی لشکر ندارد هیچ لشکر رهبری چون سبط پیغمبر ندارد نام هفتاد ودوجانبازش نمونه شد بعالم چون فداکاری آنان را کسی دیگر ندارد اخترانش فیض بخش ازنور خورشید ولایت کهکشان حق پرستی به ازاین اختر ندارد درجمال ودر کمال ودر وجاهت، در سخاوت هیچ کس ، فرزند مانند علی اکبر ندارد در شجاعت در رشادت در کرامت در شهامت چون ابوفاضل کسی سردار و سر لشکر ندارد از پی اتمام حجت اندر آن صحرای خونین هیچ کس سرباز مانند علی اصغر ندارد از برای انتقام خون سالار شهیدان هیچ کس مانند زینب در جهان خواهر ندارد تا کند کاخ ستم را ریشه کن از بیخ واز بن هیچ کس هم چون رقیه در جهان دختر ندارد در مقام وصیروعلم وحلم وفضل و استقامت اهل بیتی هیچ کس چون سبط پیغمبر ندارد ازپی ارشاد خلق ونشراحکام الهی مرد حق خوفی ز تیغ و نیزه وخنجر ندارد روز وشب ازبهرجانبازان آن قرآن ناطق (کربلایی)در مصیبت غیر چشم تر ندارد. به نقل از ص 126 -شکوفه های غم ، اثر طبع ناد علی کربلایی- پدر سه شهید -تهران------
ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب
ماه خروج پیشرومومنان بود
ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق
ماه ظهور عدل به اهل جهان بود
مردی قیام کرده به صحرای کربلا
کز خاندان خاتم پیغمبران بود
مردی قیام کرده که باانقلاب خون
بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود
مردی قیام کرده که تا روز رستحیز
نام گرامیش همه جا جاودان بود
فرزند با کفایت نستوه بوتراب
کز خون او زمین بلا گلستان بود
با خون نوشته است بتاریخ روزگار
هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود
بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم
اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود
تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب
امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود
سیراب تا شوند همهتشنگان عدل
در خون طپیده ساقی لب تشگان بود
هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش
هریکچو آیت است که در خون طپان بود
عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل
سیراب زاشک دمبدم باغبان بود
قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق
تا نهضت مقدس دین جاودان بود
با این قیام کاخ ستم واژگون نمود
تابر قرار مکتب خون جامگان بود
بر انتقال خون شهیدان بی کفن
گاه قیام (زین اب )قهرمان بود
هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری
تا انقلاب مهدی صاحب زمان بود
نقل از شکوفه های غم -صص135-136-نادعلی کربلایی -موسسه مطبوعاتی خزر -تهران----
---
- سرسلسله ی مردم آزاد حسین است
آنکس که دراین ره سر وجان داد حسین است
مردی که چوکوهی ببر تیشه ی بیداد
دامن بکمر برزد واستاد حسین است
درسی به بشر داد بدستور الهی
درسش عملی بود نه کتبی ،نه شفاهی
آیین یزیدی که بری بود زانصاف
ننمود بتهدید وبه تطمیع گواهی
در معرکه دشمن چوبه او خط امان داد
رد کرد وخروشان شد ودر معرکه جان داد
ننهاد بزنجیر ستم گردن تسلیم
حنجر بدم خنجر بیداد گران داد
مردانه دراین معرکه بنهاد قدم را
بر ضدستمکار بر افراشت علم را
با نیروی یزدانی وبا دست خدایی
بشکست بهم قدرت ارکان ستم را
اعلامیه از قتلگه کرب وبلا داد
با زینب وسجاد سوی شام فرستاد
این جمله زخون بود در آن نشریه مسطور
باید بشر از قید اسارت شود آزاد
او کرد بنوع بشر این قاعده تعلیم
کاندر ره آزادگی از جان نبود بیم
دیگر نهراسد زستمکار ستمکش
مظلوم بظالم نکند کرنش وتعظیم
هر وحشی ناکس نزند کوس تمدن
هر کافر ناحق نزند لاف تدین
اشرار باحرار نگیرند سر راه
ناکس نفروشد بکسان ناز وتفر عن
شمشیر نباشد بکف زنگی بد مست خائن نشود عالی وعالی نشود پست باشد که ببالند وننازند ونتازند
از باب زر وسیم باشخاص تهیدست
برچیده شود قاعده ورسم توحش
از مسند حق دور شود قاضی حق کش
ازبین رود منکرومعروف بیاید جاهل رهد از جهل چو عالم بزید خوش
مردم همه با کافر وظالم بستیزند
پویند ره حق وزناحق بگریزند
کوبند همی سنگ الم بر سر بدخواه
بر فرق تبهکار همی خاک بریزند
این حکم صریح است وبدیه است ومحقق
چیره نشود حق کش وکشته نشود حق
بیداد گری را اثری نیست بعالم
زنده است حسین ابن علی آن حق مطلق-
(ازبصیر اصفهانی-به نقل از شاهکارهای ادب فارسی(اشک شفق)صص200-201 آراسته ی رضا معصومی -نشریه ماه نوع -ناشر : رشیدی -دیماه 1362 شمسی)-------------------
جلوه گاه حق از احمد مهران-همان ماخذ-ص 202:--
تاابد جلوه گه حق وحقیقت سر توست
معنی مکتب تفویض علی اکبر توست
ای حسینی که تویی مظهر آیات خدای
این صفت از پدر وجد تو در جوهر توست
درس مردانگی عباس بعالم آموخت
زانکه شد مست از آن باده که در ساغر توست
طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند ؟
آنکه بر مرگ زند خنده علی اصغر توست
ای که در کرببلا بیکس ویاور گشتی چشم بگشا وببین خلق جهان یاور توست
خواهر غمزده ات دید سرت بر نی وگفت:
آنکه باید به اسیری برود خواهر توست
(بابی انت وامی)که توای مکتب عشق
عشق را مظهر و آثار علی اصغر توست
ای حسینی که بهر کوی عزای تو بپاست
عاشقان رانظری دردم جان پرور توست
خواست (مهران )بزند بوسه سراپای تورا
----
مهر تو مرا رکن نماز است حسین جان عشق تو مرا کعبه ی راز است حسین جان
روزی که شود بسته برویم در امید
بابکرم لطف توبازاست حسین جان
یک ذره غبار حرمت ای حرم دین در رتبه به از ملک حجازاست حسین جان
هرروزدهم بوسه بخاک حرم تو چون تربت تو مهر نماز است حسین جان
در کرببلا زان همه گلهای نکویت اصغر گل نشکفته ی ناز است حسین جان
ازداغ تودر گوشه ی ویرانه رقیه شمعیست که در سوز وگدازاست حسین جا
گر قلب من از سینه بر آرند ببینند باذکر تو در راز ونیاز است حسین جان
می خواستم از وصف وجلال تو بگویم دل گفت که اینقصه درازاست حسین جان -ای خون خدا خسرو محمود خصائل بر درگه تو خضر ایاز است حسین جان
در روز جزا کرببلایی زشفاعت بر سوی تو اش دست نیاز است حسین جان -به نقل ز
شکوفه های غم اثر طبع ناد علی کربلایی-صص169-170
نقل از شکوفه های غم -صص135-136-نادعلی کربلایی -موسسه----
ماه قیام ،ماه حسین ، ماه انقلاب
ماه خروج پیشرومومنان بود
ماه شکست دشمن قرآن وفتح حق
ماه ظهور عدل به اهل جهان بود
مردی قیام کرده به صحرای کربلا
کز خاندان خاتم پیغمبران بود
مردی قیام کرده که باانقلاب خون
بر هم زن رِِژیم ستم گستران بود
مردی قیام کرده که تا روز رستحیز
نام گرامیش همه جا جاودان بود
فرزند با کفایت نستوه بوتراب
کز خون او زمین بلا گلستان بود
با خون نوشته است بتاریخ روزگار
هرکس که بار ظلم کشد ناتوانبود
بهر قیام نسل جوان برعلیه ظلم
اول شهیدش اکبر زیبا جوان بود
تکمیل تاشود سند سرخ انقلاب
امضاءزخون اصغر شیرین زبان بود
سیراب تا شوند همهتشنگان عدل
در خون طپیده ساقی لب تشگان بود
هفتاد وچند یاور وانصار ولشکرش
هریکچو آیت است که در خون طپان بود
عباس وعون وجعفروعبدالهش چوگل
سیراب زاشک دمبدم باغبان بود
قرآن ورق ورق پی تحکیم امر حق
تا نهضت مقدس دین جاودان بود
با این قیام کاخ ستم واژگون نمود
تابر قرار مکتب خون جامگان بود
بر انتقال خون شهیدان بی کفن
گاه قیام (زین اب )قهرمان بود
هر ارض(کربلایی) وهر یوم عاشری
تا انقلاب مهدی صاحب زمان بود
نقل از شکوفه های غم -صص135-136-نادعلی کربلایی -موسسه مطبوعاتی خزر -تهران---اسایش
?
اساس مذهب تشیع بر دو حدیث پایه گذاری شده است: یکی حدیث ثقلین (1) ، که پیامبراکرم(ص) در کمتر از نود روز در چهار مکان آن را به مردم گوشزد کرد; دیگری حدیث غدیر. می توان گفت حدیث دوم مکمل حدیث اول است.
سفارش بیش از حد پیامبر(ص) در باره قرآن و عترت و نیز اصرار آن حضرت بر امامت و جانشینی امیرمومنان(ع) نشان دهنده این حقیقت است که حضرت نگران آشوبی بود که امت اسلامی بعد از وی با آن رو به رو می شود.
اهمیت دادن به غدیر، اهمیت دادن به رسالت پیامبرگرامی اسلام(ص) است. مادراین مقاله واقعه غدیر را از زبان عارفان واقعی غدیر یعنی پیامبر(ص) و امامان معصوم(علیهم السلام) مورد مطالعه قرارمی دهیم.
رسول خدا و غدیر
شیخ صدوق در کتاب «امالی » از امام باقر(ع) و آن حضرت از جدش چنین نقل می کند: روزی رسول گرامی اسلام(ص) به امیرمومنان(ع)فرمود: ای علی، خداوند آیه «یاایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک » (2) را در باره ولایت تو بر من نازل کرد. اگر آنچه به من امر شده تبلیغ نکنم، عملم باطل است و کسی که خدا را بدون ولایت تو ملاقات کند، کردارش باطل است. ای علی، من جز سخن خدانمی گویم. (3)
امام علی و غدیر
سلیم بن قیس هلالی به بیعت امیرمومنان(ع) باابوبکر اشاره کرده،می گوید: «ثم اقبل علیهم علی فقال: یا معشرالمسلمین والمهاجرین و الانصار انشد کم الله اسمعتم رسول الله یقول یوم غدیرخم کذا و کذا فلم یدع شیئا قال عنه رسول الله الا ذکرهم ایاه قالوا نعم » (4)
پس علی(ع) به مردم فرمود: ای مسلمانان ومهاجران و انصار، آیا نشنیدید که رسول خدا(ص) روز غدیرخم چنین و چنان فرمود. سپس تمام چیزهایی را که پیامبر(ص) در آن روزفرموده بود به مردم یاد آوری کرد. همگی گفتند: آری.
در این زمینه می توان به استدلالهای امیرمومنان علی(ع) اشاره کرد. از جمله استدلال آن حضرت برای ابوبکر که فرمود: بر اساس حدیث پیامبر(ص) در روز غدیر، آیا من مولای تو و هر مسلمانی هستم یا تو؟ ابوبکر گفت: شما. (5)
ابی الطفیل می گوید: در روزشورا در خانه بودم و شنیدم که علی(ع) گفت: آیا غیر از من کسی در میان شما هست که پیامبر(ص) به او گفته باشد: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.» همگی گفتند:نه. (6)
ابن عقده در کتاب معروفش «الولایه » از محمد بن اسید چنین روایت کرده است: از فاطمه زهرا پرسیدند: آیا پیامبر(ص) پیش ازرحلتش در باره امامت امیرمومنان چیزی فرمود؟
آن حضرت جواب داد: «و اعجباانسیتم یوم غدیرخم;» (7) شگفتا! آیا روز غدیرخم را فراموش کردید؟!
فاطمه بنت الرضا از فاطمه بنت الکاظم(ع) و او از فاطمه بنت الصادق(ع) چنین نقل کرد: ام کلثوم، دختر فاطمه زهرا(س) نقل کرد که پیامبر در روز غدیرفرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه » (8)
امام حسن مجتبی(ع) و غدیر
ازامام جعفر صادق(ع) چنین روایت شده است: امام حسن(ع) هنگامی که می خواست با معاویه آتش بس اعلام کند، به او فرمود: امت مسلمان از پیامبر(ص) شنیدند که در باره پدرم فرمود: «انه منی بمنزله هارون من موسی »; همچنین دیدند که پیامبر(ص) وی رادر غدیرخم به عنوان امام نصب فرمود. (9)
امام حسین(ع) و غدیر
سلیم بن قیس می نویسد: امام حسین(ع) قبل از مرگ معاویه خانه خدا را زیارت کرد. سپس بنی هاشم را جمع کرده فرمود: آیامی دانید پیامبر اکرم(ص) علی(ع) را در روز غدیر خم نصب کرد؟
همگی گفتند: آری. (10)
امام زین العابدین(ع) و غدیر
ابن اسحاق، تاریخ نویس معروف، می گوید: به علی بن حسین گفتم:«من کنت مولاه فعلی مولاه » یعنی چه؟ حضرت فرمود: «اخبرهم انه الامام بعده »; به آنها خبر داد که اوست امام بعد از خودش. (11)
امام محمد باقر(ع) و غدیر
ابان بن تغلب می گوید: از امام باقر(ع) در باره گفته پیامبر:«من کنت مولاه فعلی مولاه » پرسیدم: حضرت فرمود: ای اباسعید،پیامبر فرمود: امیرمومنان در میان مردم جانشین من خواهدبود. (12)
امام جعفرصادق(ع) و غدیر
زید شحام می گوید: نزد امام صادق بودم، مردی معتزلی از وی درباره سنت پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: هر چیزی که فرزند آدم به آن نیاز دارد (حکم آن) در سنت خدا و پیامبر(ص) وجود دارد وچنانچه سنت نبود، خداوند هرگز بر بندگان احتجاج نمی کرد.
مرد پرسید: خداوند با چه چیزی بر ما احتجاج می کند؟
حضرت فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا»; بدین وسیله ولایت را تمام گردانید واگر سنت یا فریضه تمام نبود، خدا به آن احتجاج نمی کرد.(13)
امام موسی کاظم(ع) و غدیر
عبدالرحمن بن حجاج از حضرت موسی بن جعفر(ع) در باره نماز درمسجد غدیرخم (14) پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: «صل فیه فان فیه فضلا و قد کان ابی یامربذلک » (15) ; نماز بخوان، بدرستی که درآن فضل فراوان وجود دارد و پدرم به آن امر می کرد
امام رضا(ع) و غدیر
محمد بن ابی نصر بزنطی می گوید: خدمت امام رضا(ع) بودم، درحالی که مجلس پر از جمعیت بود و با یکدیگر درباره غدیر گفتگومی کردند، برخی از مردم این واقعه را منکر شدند; امام فرمود:پدرم از پدرش روایت کرد که روز غدیر در میان اهل آسمان مشهورتر است تا میان اهل زمین. سپس فرمود: ای ابی نصر، «این ماکنت فاحضر یوم الغدیر»; هرکجا که هستی در این روز نزدامیرمومنان(ع) باش. بدرستی که در این روز خداوند گناه شصت سال از مردان و زنان مومن و مسلم را می آمرزد و دو برابر آنچه درماه رمضان از آتش دوزخ می رهاند; در این روز آزاد می کند... سپس فرمود: «والله لوعرف الناس فضل هذا الیوم بحقیقه لصافحتهم الملائکه کل یوم عشر مرات » (16) اگر مردم ارزش این روز رامی دانستند، بی تردید فرشتگان در هر روز ده بار با آنان مصافحه می کردند.
امام محمد جواد(ع) و غدیر
ابن ابی عمیر از ابو جعفرثانی(ع) در ذیل آیه «یا ایهاالذین آمنوا اوفوا بالعقود» (17) چنین روایت کرد: پیامبر گرامی(ص)در ده مکان به خلافت اشاره(ص)رده است; سپس آیه «یا ایهاالذین آمنوا اوفوا بالعقود» نازل شد. (18)
در توضیح این روایت بایدگفت: آیه یاد شده در اول سوره مائده است. این سوره، آخرین سوره ای است که بر قلب نبی اکرم(ص) نازل شد. در این سوره، «آیه اکمال » و «آیه تبلیغ، که ناظر به واقعه غدیر است، وجوددارد.
امام هادی(ع) و غدیر
شیخ مفید، در کتاب شریف ارشاد، زیارت امیرمومنان علی(ع) را ازامام حسن عسکری(ع) و آن امام از پدرش نقل می کند و می گوید: امام جواد(ع) در روز عید غدیر، حضرت علی(ع) را زیارت کرد و فرمود:«اشهد انک المخصوص بمدحه الله المخلص لطاعه الله ...»; شهادت می دهم که مدح خدا به تو اختصاص دارد و در طاعت او مخلصی.
سپس می فرماید: خداوند حکم فرمود: «یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فمابلغت رسالته و الله یعصمک من الناس.»
آنگاه ادامه می دهد: پیامبر(ص) خطاب به مردم کرد و ازآنها پرسید: آیا آنچه برعهده داشتم، ابلاغ کردم؟
همگی گفتند:آری.
سپس فرمود: خدایا گواه باش! بعد از آن فرمود: «الست اولی بالمومنین من انفسهم؟ فقالوا بلی فاخذ بیدک و قال من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله;» آیا من به مومنان از خود آنهاسزاوارتر نیستم؟ گفتند: بله. پس از آن دست علی(ع) را گرفت وفرمود: هرکس من مولای اویم، این علی مولای اوست... (19)
امام حسن عسکری(ع) و غدیر
حسن بن ظریف به امام حسن عسکری(ع) نامه نوشت و پرسید: گفته پیامبر «من کنت مولاه فعلی مولاه » یعنی چه؟ حضرت در پاسخ فرمود: «اراد بذلک ان جعله علما یعرف به حزب الله عندالفرقه »; خداوند اراده فرمود که این جمله، نشان و پرچمی باشدتا حزب خدا هنگام اختلافها با آن شناخته شود.
اسحاق بن اسماعیل نیشابوری می گوید: حضرت حسن بن علی(ع) به ابراهیم چنین نوشت: خداوند متعال با منت و رحمت خویش واجبات را بر شما مقرر کرد. این کار به سبب نیاز او نبود، بلکه رحمت او بود که متوجه شما شد. هیچ معبودی جز او وجود ندارد; اوچنان کرد تا ناپاک را از پاک جدا سازد و اندرون شما رابیازماید تا به سوی رحمت او پیش بگیرد و منازل شما در بهشت معین شود.از اینرو، حج و عمره، اقامه نماز، پرداخت زکات، روزه و ولایت را بر شما واگذار کرد و دری را فرا راهتان قرار داد تا درهای دیگر واجبات را باز کنید; کلیدی را برای یافتن راه خود قرارداد. اگر محمد و جانشینان او از فرزندش نبود، شما مانندحیوانات سرگردان می ماندید و هیچ واجبی از واجبات را فرانمی گرفتید. مگر می توان از غیر در، وارد مکانی شد؟ وقتی خداوندبه سبب تعیین اولیا پس از پیامبر(ص)، نعمت خود را بر شما تمام کرد، فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا» (20) امروز دینتان را کامل و نعمت خودرا بر شما تمام کردم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد.سپس برای اولیای خود برگردن شما حقوقی قرار داد و به شمافرمان داد حقوق آنها را ادا کنید تا زنان و اموال و خوراک وآشامیدنیها بر شما حلال باشد و به واسطه آن برکت و رشد و ثروت را به شما بشناساند و اطاعت کنندگان شما را به واسطه غیبت بشناساند... (21)
امام زمان(ع) و غدیر
در دعای ندبه که ظاهرا منسوب به آن حضرت است چنین می خوانیم:
پی نوشتها:
1- حدیث ثقلین در بیشتر منابع اهل سنت وارد شده است. ما به پاره ای از آنها اشاره می کنیم:
السنه شیبانی، ص 337 و629 ح 1551; صحیح ترمذی، ج 5، ص 663;سنن کبری بیهقی، ج 10، ص 114; المستدرک، حاکم نیشابوری، ج 3،ص 110; فضائل الصحابه، احمد بن حنبل، ج 1، ص 171 و ج 2، ص 588; سنن ابی داود، ج 2، ص 185; طبقات کبری، ابن سعد، ج 2، ص 194;صحیح مسلم، ج 4، ص 1873.
2- سوره مائده، آیه 71.
3- امالی شیخ صدوق، مجلس، 74، ص 400.
4- کتاب سلیم بن قیس هلالی، نشر موسسه بعثت، ص 41.
5- خصال شیخ صدوق، ص 505، باب اربعین، ج 30.
6- امالی شیخ صدوق، ج 1، ص 342.
7- اثبات الهداه، حرعاملی، ج 2، ص 112، ح 473; مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 2625.
8- اثبات الهداه، ج 2، ص 112; احقاق الحق، ج 16، ص 282.
9- امالی شیخ صدوق، ج 2، ص 171.
10- سلیم بن قیس، ص 168.
11- معانی الاخبار، ص 65; بحارالانوار، ج 37، ص 223.
12- معانی الاخبار، ص 66.
13- تفسیر برهان، ج 1، ص 446.
14- در باره اهمیت این مسجد به مجله میقات حج شماره 12مراجعه شود.
15- اصول کافی، ج 4، ص 566.
16- تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 24، ح 52; مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 41.
17- سوره مائده، آیه 1.
18- تفسیرقمی، ج 1، ص 160.
19- بحارالانوار، ج 100، ص 363.
20- همان، ج 37، ص 223.
21- علل الشرائع، ج 1، ص 249، باب 182، ح 66.- به نقل از موشتار حوزه من - مجله گلبرگ شماره 25-فروردین 1378 شمسی--
?
-آ مد شب میلاد علی شمس خراسان فرزند نبی ،رهبردین،حامی قرآن ده مژده که ام
شب شده عالم همه گلشن زاین شمس ضحا کشور ایمان شده روشن ای نور خداوند تبارک به تو احسن کز مقدم تو گشته فزون رونق ایران شددر شب میلادی آن سید ورهبر از سجده به شکرانه حق موسی جعفر اندر بر معبود بدی او بزمین سر زاین نعمت والا گهر خالق سبحان شمسی که ازاو می نگرم نور خدا را اندر طلبش گردش این ارض وسمارا هرزنده دلی برده سویش دست دعا را اوحجت حق است ومدکار ضعیفان خرم به جنان فاطمه وحیدر کرار لبخند زند بر رخشان احمد مختار این مژده به حیدر رسد از جانب دلدار کز نسل تو آمد بجهان خسرو خوبان فوج ملک وخیل رسل مدح سرایند بادسته گلی سوی نبی رو بنمایند تبریک کنان اذن بگیرند وبیایند از بهر زیارت بزمین خرم وخندان آمد بجهان آنکه جهان آمده بهرش جن وملک وحور وجنان آمده بهرش شمس وقمر وکون ومکان آمده بهرش آن رهبر ارزنده وروشنگر انسان هم ثامن وهم ضامن وهم حجت دین است هم رهبر وهم سرور وهم یار ومعین است ازسوی خدا بر همه آیات مبین است از نور رخش خلق شده حوری وغلمان مردم همه مشتاق بفردوس برینند تا آنکه در آنجا رخ زیبای تو بینند افسوس اگر ماه جمال تو نبینند درروز جزا ای پسرختم رسولان ای خسرو خوبان تو غریب الغربایی وی حجت یزدان تو معین الضعفایی چون مور ضعیفی بدرت (کرببلایی) ران ملخ آورده به دربار سلیمان بنقل از :شکوفه های غم -اثر طبع ناد علی کربلایی-صص311-312 -انتشارات خزر ---
?آمد شب میلاد علی شمس خراسان فرزند نبی ،رهبردین،حامی قرآن ده مژده که امشب شده عالم همه گلشن زاین شمس ضحا کشور ایمان شده روشن ای نور خداوند تبارک به تو احسن کز مقدم تو گشته فزون رونق ایران شددر شب میلادی آن سید ورهبر از سجده به شکرانه حق موسی جعفر اندر بر معبود بدی او بزمین سر زاین نعمت والا گهر خالق سبحان شمسی که ازاو می نگرم نور خدا را اندر طلبش گردش این ارض وسمارا هرزنده دلی برده سویش دست دعا را اوحجت حق است ومدکار ضعیفان خرم به جنان فاطمه وحیدر کرار لبخند زند بر رخشان احمد مختار این مژده به حیدر رسد از جانب دلدار کز نسل تو آمد بجهان خسرو خوبان فوج ملک وخیل رسل مدح سرایند بادسته گلی سوی نبی رو بنمایند تبریک کنان اذن بگیرند وبیایند از بهر زیارت بزمین خرم وخندان آمد بجهان آنکه جهان آمده بهرش جن وملک وحور وجنان آمده بهرش شمس وقمر وکون ومکان آمده بهرش آن رهبر ارزنده وروشنگر انسان هم ثامن وهم ضامن وهم حجت دین است هم رهبر وهم سرور وهم یار ومعین است ازسوی خدا بر همه آیات مبین است از نور رخش خلق شده حوری وغلمان مردم همه مشتاق بفردوس برینند تا آنکه در آنجا رخ زیبای تو بینند افسوس اگر ماه جمال تو نبینند درروز جزا ای پسرختم رسولان ای خسرو خوبان تو غریب الغربایی وی حجت یزدان تو معین الضعفایی چون مور ضعیفی بدرت (کرببلایی) ران ملخ آورده به دربار سلیمان بنقل از :شکوفه های غم -اثر طبع ناد علی کربلایی-صص311-312 -انتشارات خزر --- محمد حسن اسایش
?
?
تا به محراب دعا خون خدا شد ریخته حرمت ار محراب رفت ورونق منبر شکست
معبدین لات وعزی را چو شد فرصت بدست شهر علم مصطفی را از عداوت ، در شکست
ابتدا شور صخیفه منتهی در نهروان زاتحاد آن دو ،فرق ساقی کوثر شکست
خاصمین در بدر تخم کینه در دل کاشتند دادحاصل بعدچندی مرتضی را سر شکست
معجزشق القمر در کوفه گردید آشکار تا زتیغ ابن ملجم فرق آن سرور شکست
زد ندا جبریل در بین زمین وآسمان اهل عالم ، فرق پر نور شه صفدر شکست
زینب محنت قرین آز آن ندا شد باخبر درخروش آمد فلک تا قلب آن مضطر شکست
می نداند کس زحال زار شبیر وشبر گوشوار عرش حق را دل زغمدربر شکست
زیمب غم دیده را شد تازه ایام عزا تا زشمشیر جفا آن جبهه ی انور شکست
ناله کن (آذر)بکش آه ازجگر،برگو مدام وا مصیبت تارک بن عم پیغمبر شکست
---با نق از دیوان آذر خراسانی - جلد دوم -صص 38-39
لرزه در عرش علا افتاده غرقه خون شیر خدا افتاده می رسد ناله ای از عرش برین کشته شد شیر خدا رهبر دین آنکه در خانه حق گشت پدید شد به معراج خداوند ، شهید آنکه غم خوار یتیمان می بود غرقه خون گشت براه معبود
رادمردی که صلونی می گفت فرق بشکافته در بستر خفت آنکه نکمیل شده دین از او لاله رنگ است زخونش سر ورو آنکه در خانه حق بت بشکست در شب قدر به ایزد پیوست کشته شد آنکه بدی یاور ویار به یتیم وبه اسیر وبیمار
آه آه از ستم قوم دغا کشنه شد حجت حق ، شیر خدا از ستم کاری ابن ملجم
غوطه ور (کرببلایی) در غم ---- بنقل از کتاب سوم - ارمغان کربلا - ناد علی کربلایی - صص 57-58
ای یاور بیچارگان یا علی جانم ای مونس در ماندگان یا علی جانم ای خانه زاد لم یزل حجت داور مدح تودر قرآن شد از خالق اکبر ای صاحب جود وکرم ، ساقی کوثر
ای پادشاه مومنان یا علی جانم شاهی که در ویرانسرا بادلی سوزان مرد جزامی را گرفت سر روی دامان تا بینوایی را کند لحظه ای شادان فخر زمین وآسمان یا علی جانم ای قبله ی جانهای پاک جان بقربانت روح الامین زامر خدا شد ثنا خوانت
ای خانه زاد کبریا جان بقربانت ای خسرو کون ومکان جان بقربانت شاهی که بردوشش کشد بار مسکینان برروی زانو جادهد کودک نا لان گرد یتیمی شوید از صورت طفلان ای بی نظیر ومهربان یا علی جانم گرم مناجات ودعا شب به نخلستان در گفتگوبا خالقش دیده ی گریان سوز وگدازش شعله زد بر دل وبر جان
با کردگار مهربان ،یا علی جانم شاهی که از بیمش عدو لرزد وریزد از معجزاتش در لحد مرده برخیزد اندر مناجات ودعا دربر ایزد ریزد سرشک ازدیدگان یا علی جانم
ای انکه در راه خدا گشته قربانی جان دادی اندر راه دین بس ستم دیدی ای خسروی که دریم خون غوطه گردیدی شد کربلایی در فغان یا علی جانم
--- به نقل از کتاب سوم ارمغان کربلا - اثر طبع زنده یاد ناد علی کربلایی ( پدر سه شهید جبهه وجنگ -صص 60-61
مه برون آمد زپشت در ماهم در نیامد مسجد کوفه پر از جمعیت وحیدر نیامد پهن شد سجاده ی مولابه محراب عبادت از پی بر چیدنش یارب چرا قنبر نیامد زان سحرگاهی که بانگ قد قتل آمد بگوشم صوت قرآن ومناجات علی دیگر نیامد مجتبی خوانده نماز خویش را با اهل ایمان چون امیر المومنین داماد پیغمبر نیامد لیله القدر آمد ووقت مناجات ودعا شد آنکه باید پا نهد بر عرشه ی منبر نیامد شب سحرگشت ویتیمان گرسنه اشک ریزان بهر دلجویی شان آن مرد نیکوفر نیامد کودکی با مادرش می گفت با حال پریشان پس چرا نان آور مابیکسان ، ماد، نیامد سر به دیوار خرابه می زد آن پیر جزامی بار الها آن رفیق با وفا دیگر نیامد سوز آه دل کجا گردد مهار اشک دیده محشر عظما بپاشد ،ساقی کوثر نیامد با یتیمانعلی هم ناله آمد (کربلایی) تا نشد پروانه ی این شمع ،کامش بر نیامد..-------به نقل از شکوفه های غم -جلد 1-ص 69-اثر طبع شادروان :نادعلی کربلایی : پدر سه شهید -تهران.باز نویسی ، محمد حسن اسایش
?
میلاد حسن سبط رسول اسا امشب تبریک به زهرای بتول است امشب شادند محمد وعلی زاین مولود خوش باش دعای ما قبول است امشب در کاخ نزول وحی قر آن آمد یا آیه ی نور، نور یزدان آمد از فاطمه وساقی کوثر پسری با نور محمدی نمایان آمد.....
در ولادت امام مجتبی (ع):پیک شادی دوستان را خوش خبر آورده است خوش خبر بر دوستان پیک سحر آورده است نیمه ی ماه خدا ماهی دگر آورده است سینه ی سینا عیان ، نور از شجر آورده است مژده ای اهل ولا طوبی ثمر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است باز شد باردگر از مرحمت درهای حق باب دوزخ بسته شداز لطف بی همتای حق برسفیر اعظم آمدآیت کبرای حق نیمه ی ماه صیام از بهر مهمانهای حق نعمت بی منتها از دادگر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است نور بارانآسمان گردیدهازماه زمین شد منور زین تجلی کاخ دانشگاه دین آشکار از بارگاه طیبین وطاهرین سبط اکبر آمده از دخت ختم المرسلین پیشوا بر امت خیر البشر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است دسته دسته بر زمین آمد ملک از آسمان بهر تبریک وبشارت سوی ختم مرسلان بحر رحمت شد به طغیان زامر خلاق جهان دست قدرت از دو دریای شرف امشب عیان از برای ساقی کوثر گهر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است ماه گردون چشم عبرت دوخته سوی زمین از برای کسب فیض ازچهره ی خورشید دین کاخ وحی کبریا روشن شد از نور مبین چشم عین الله اعظمباد روشن کین چنین زهره ظاهر از گریبانش قمر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است آمد آن استاد دانشگاه ختم الانبیاء آمد آن روشنگر برنامه ی صلح وصفا آمد آن رهبر که حق را سازد از باطل جدا پرده از رخ برگرفت آیینه ایزد نما جلوه حسنش جهان را زیب وفر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است زاده یاسین والرحمان و رمز هل اتی سید جنت که جنت باشد از او پر بها شمس افلاک جلالت زینت اهل کسا مجتبی نور الهدی فخر الدجا،کنز الخفا از حجاب غیب امشب سر بدر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است کرده نورانی جهان را دختر خیر الانام ظاهر آوردهزخود بر شیر حق بدر تمام راضیه ، مرضیه،زهرا ، فاطمه ، ام الامام شد زدیدار دل آرای عزیزش شاد کام
گنج علم وحلم ودانش بر بشر آورده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است شاد وحرم زین پسر پیغمبر والا تبار لب گشوده هم چنان گل بهر شکر کردگار کامده ازدخترش زهرا امامی آشکار قهرمان علم ودانش خوش مدال افتخار از برای شیعه ی اثنا عشر آمرده است یا محمد دخترت امشب پسر آورده است تشنه آب ولا گو که آمد بحر علم آنکه جاریگردداز او صد هزاران نهر غلم آنکه گفتارش بود زینت سرای دهر غلم صانع قدرت نما ازبهر باب شهر علم در مدینه از کرم در کوب زر آورده است یا محمد دخترت امشب پسرآورده است هر کسی داردولای آنشه دنیا ودین با علی محشور می گرددبفردوس برین دشمنانش را بسوزد نار روز واپسین (گربلایی) زاین مدیحه حضرت روح الامین از برای طوطی طبعت شکر آورده است یامحمد دخترت امشب پسر آورده است .------به نقل از ارمغان کربلا - جلد 3-صص 77-80- اثر طبع روان شاد مرحوم ناد علی کربلایی - تهران پدر سه شهید.باز نویسی: محمد حسن آسایش